آخرین بار که او را دیدم
چشمانش برق میزد
نمیدانم ازچه
ازشوق دیدار
یا…..
هرچه بود برقی بود
اما مثل سابق نبود
کورسویی…
فانوسی…
با نگاهی به گذشته
کمی سنگین
شاید پشیمان
در انتهای چشمانش
کورسویی بود
از آب نمک
و من
چه بی محابا
دوستش داشتم
و او
چه بی محابا
پس میزد
تلآلو زندگیش را
