من سر سجاده نور
با خیالت
ستاره می چیدم
تو در خیال سجاده من
آسمان من بودی
پر ستاره
پر ز نور
با افق های مهربانی
پنجه های زرد طلایی
سراسر
نور بودی
بی پایان

من سر سجاده نور
با خیالت
ستاره می چیدم
تو در خیال سجاده من
آسمان من بودی
پر ستاره
پر ز نور
با افق های مهربانی
پنجه های زرد طلایی
سراسر
نور بودی
بی پایان
قهوه ات را سرد بنوش
این روزها کسی منتظر تو نیست
رویت را به دیوار بدوز
و چشمانت را به باران کوچه های غم زده
هنگامه رفتنت
سرمایی سخت تمام وجودم را فرا گرفت
من با تو دوست بودم
اما تو با من دشمن بودی