خاطرات زیبایت را
مرور می کنم
شاید
تسکین دردهایم باشد

خاطرات زیبایت را
مرور می کنم
شاید
تسکین دردهایم باشد
قهوه ات را سرد بنوش
این روزها کسی منتظر تو نیست
رویت را به دیوار بدوز
و چشمانت را به باران کوچه های غم زده
هنگامه رفتنت
سرمایی سخت تمام وجودم را فرا گرفت
من با تو دوست بودم
اما تو با من دشمن بودی