در سکوتم دوستت دارم
آرام و بیصدا
چشمانت را دوست دارم
نگاهت…بوی قهوه تلخ دارد
تلخ اما چه جانانه نوشیدنیست… دستانت را
که سرآغاز مهربانیست را دوست دارم…
مهربانیت را دوست دارم
مهرت گرما بخش شما زمستان من است
آرام و بیصدا دوستت دارم

در سکوتم دوستت دارم
آرام و بیصدا
چشمانت را دوست دارم
نگاهت…بوی قهوه تلخ دارد
تلخ اما چه جانانه نوشیدنیست… دستانت را
که سرآغاز مهربانیست را دوست دارم…
مهربانیت را دوست دارم
مهرت گرما بخش شما زمستان من است
آرام و بیصدا دوستت دارم
قهوه ات را سرد بنوش
این روزها کسی منتظر تو نیست
رویت را به دیوار بدوز
و چشمانت را به باران کوچه های غم زده
هنگامه رفتنت
سرمایی سخت تمام وجودم را فرا گرفت
من با تو دوست بودم
اما تو با من دشمن بودی