صدایت را باد برایم آورد
صدایت با نغمه بلبل مست به گوشم رسید
بیصدا سلامت میکنم
بی محابا در آغوش میکشم تو را
در لحظه لحظه جانم
تو را نفس می کشم
جانان من
تویی در پرده اسرار، نهان

صدایت را باد برایم آورد
صدایت با نغمه بلبل مست به گوشم رسید
بیصدا سلامت میکنم
بی محابا در آغوش میکشم تو را
در لحظه لحظه جانم
تو را نفس می کشم
جانان من
تویی در پرده اسرار، نهان
قهوه ات را سرد بنوش
این روزها کسی منتظر تو نیست
رویت را به دیوار بدوز
و چشمانت را به باران کوچه های غم زده
هنگامه رفتنت
سرمایی سخت تمام وجودم را فرا گرفت
من با تو دوست بودم
اما تو با من دشمن بودی