شعر مادر

شب استُ سکوت ش
شب استُ صدای جیرجیرکی

در پستوی خانه

صدای ماهی از تنگ آب

که مرثیه خوان من است

و منُ

تنهایی

منُ

بازی خاطره ها در ذهنم

بدون مادرم…

آرامش را میخوام

آن صورت چروک از قهر زمانه را

می خواهم

نگاه پر از عشق

پر از دعا را می خواهم

آرامشم را می خواهم

بی قرارم

چشمانم در زندان محبتش اسیر شده

و یارای گریزی نیست

و چه زندانیست

محبت مادر

ایکاش

این سکوت

این زندان

خواب بودن…

و صبح

با لبخند مادرم بیدار می شدم

و معجره خدا را دوباره می دیدم

این شعر را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

اشعار دیگر از همین شاعر

عکس نوشته,شعر,پرواز سکوت

شعر سکوت من

شب است و من در تنهایی خودم
به تو می اندیشم
به صدایت
که زمزمه

عکس نوشته,شعر,پرواز سکوت

شعر نگار

در دل چه شرابیست کهنه نگارا هر زمان می گذرد ضربه به دل بیشتر است

عکس نوشته,شعر,پرواز سکوت

شعر زندگی

زندگی همان فردایست
که
پر از بودن توست
مابقی به جهنم
که نباشی

عکس نوشته,شعر,پرواز سکوت

شعر قهوه

قهوه ات را سرد بنوش
این روزها کسی منتظر تو نیست
رویت را به دیوار بدوز
و چشمانت را به باران کوچه های غم زده

عکس نوشته,شعر,پرواز سکوت

شعر وقتی تو آمدی

هنگامه رفتنت
سرمایی سخت تمام وجودم را فرا گرفت
من با تو دوست بودم
اما تو با من دشمن بودی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *