شعر ناز

و تو را این چنین دیدم…
شاعری در تجسم طبیعت…
شاعری در رنگ و لعاب زندگی…
دیدمت غزل گویی با برگ درختان…
و تو
با روحی از درختان سبز بزرگ شدی…
روح تو
در غبار زندگی گم نشد…
روح تو
بلند است مثل درخت سرو…
وقتی به چشمانت خیره می شوم…
نگاه گل سرخ در رگهایم جوانه می زند…
و تو…
با باران همنشین شدی…
و من
در عطر گل سرخ غرق شدم..
ای کاش من،
با عطر تو
قدم می زدم
در چشمه های باغ محبت

این شعر را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

اشعار دیگر از همین شاعر

عکس نوشته,شعر,پرواز سکوت

شعر سکوت من

شب است و من در تنهایی خودم
به تو می اندیشم
به صدایت
که زمزمه

عکس نوشته,شعر,پرواز سکوت

شعر نگار

در دل چه شرابیست کهنه نگارا هر زمان می گذرد ضربه به دل بیشتر است

عکس نوشته,شعر,پرواز سکوت

شعر زندگی

زندگی همان فردایست
که
پر از بودن توست
مابقی به جهنم
که نباشی

عکس نوشته,شعر,پرواز سکوت

شعر قهوه

قهوه ات را سرد بنوش
این روزها کسی منتظر تو نیست
رویت را به دیوار بدوز
و چشمانت را به باران کوچه های غم زده

عکس نوشته,شعر,پرواز سکوت

شعر وقتی تو آمدی

هنگامه رفتنت
سرمایی سخت تمام وجودم را فرا گرفت
من با تو دوست بودم
اما تو با من دشمن بودی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *