و من دوست دارم
تو را
دوست داشته باشد
آنکس که
پای تو بماند
تا رویش تان
باهم باشد
به سوی خورشید

و من دوست دارم
تو را
دوست داشته باشد
آنکس که
پای تو بماند
تا رویش تان
باهم باشد
به سوی خورشید
قهوه ات را سرد بنوش
این روزها کسی منتظر تو نیست
رویت را به دیوار بدوز
و چشمانت را به باران کوچه های غم زده
هنگامه رفتنت
سرمایی سخت تمام وجودم را فرا گرفت
من با تو دوست بودم
اما تو با من دشمن بودی