قهوه ات را سرد بنوش
این روزها کسی منتظر تو نیست
رویت را به دیوار بدوز
و چشمانت را به باران کوچه های غم زده
دیگر در این سرا
عشقی پای میز کافه ای نمی ماند
سرد شدیم مثل قهوه
و گرمایی بین مان نیست
تو قهوه ات را بنوش
سرد و گرمش دست خودت
اما
منتظر نمان
در این وادی زمستان
بازدید: 43