من سر سجاده نور
با خیالت
ستاره می چیدم
تو در خیال سجاده من
آسمان من بودی
پر ستاره
پر ز نور
با افق های مهربانی
پنجه های زرد طلایی
سراسر
نور بودی
بی پایان

من سر سجاده نور
با خیالت
ستاره می چیدم
تو در خیال سجاده من
آسمان من بودی
پر ستاره
پر ز نور
با افق های مهربانی
پنجه های زرد طلایی
سراسر
نور بودی
بی پایان
تک درختی در آن سوی بیابان
نفس می کشد
و یاری در کنارش
که هرگز به او نمی رسد
قصه ما
قصه تاریخ
همانند پتکی بر سر ما
بیابان تشنه
و درخت تشنه تر از بیابان
و ساعت دیدار
بماند به تبر هیزم شکن پیر