سکوت خنده های تو
شعری نمی آورد
برای بودن چشمهایت
برای تو که سالها دور بودی
نزدیکی به من
اما مرا در دریای چشمانت
غرق میکنی
سکوت تو
آرامش دلم را پر آشوب می کند
صدایی در اعماق دریای دلم
تو را نجوا می کند
نجوای حضورت و کنارت
بودن را
و تو
چه آزادانه میگردی
در دریایٕ دل کوچک من
دلی سرشار از تو
لبریز از نگاهت
عاشقانه های شبانه ام
چه بیدارند در شب
و در سکوت بی انتهای آن
و تو چه میدانی
چه عاشقانه هایی
که شبها سروده ام
برای تو
برای دلم
برای بودنها
برای قدم زدن با تو
در کنار سکوت و آرامش
کنار ساحل چشمهایت
کمی درنگ کن
آرام باش
و اسب چموش جوانیت را مهار کن
به من گوش بده
نه به من نه
به صدای عشق
صدایی که تو را می خواند
نام تو را در دلش فریاد می زند
دلی که به یادت می نویسد…
شاید بخوانی….
بازدید: 121