Parvazsokoot

جستجو کردن
بستن این جعبه جستجو.

آخرین بار

آخرین بار که او را دیدم
چشمانش برق میزد
نمیدانم از چه
از شوق دیدار
یا…
هرچه بود برقی بود
اما مثل سابق نبود
کورسویی…
فانوسی…
با نگاهی به گذشته
کمی سنگین
شاید پشیمان
در انتهای چشمانش
کورسویی بود
از آب نمک
و من
چه بی محابا
دوستش داشتم
و او
چه بی محابا
پس میزد
تلالو زندگیش را

به اشتراک بگذارید

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا