و من
در کوچه پس کوچه های پاییز
در جستجوی تو
تمام برگها را قدم می زنم
شاید
برگی
نشانی از تو
داشته باشد

و من
در کوچه پس کوچه های پاییز
در جستجوی تو
تمام برگها را قدم می زنم
شاید
برگی
نشانی از تو
داشته باشد
قهوه ات را سرد بنوش
این روزها کسی منتظر تو نیست
رویت را به دیوار بدوز
و چشمانت را به باران کوچه های غم زده
هنگامه رفتنت
سرمایی سخت تمام وجودم را فرا گرفت
من با تو دوست بودم
اما تو با من دشمن بودی