بهانه ای
نگاهی
دلی
برای با تو بودم می خواهم

بهانه ای
نگاهی
دلی
برای با تو بودم می خواهم
قهوه ات را سرد بنوش
این روزها کسی منتظر تو نیست
رویت را به دیوار بدوز
و چشمانت را به باران کوچه های غم زده
هنگامه رفتنت
سرمایی سخت تمام وجودم را فرا گرفت
من با تو دوست بودم
اما تو با من دشمن بودی