شعر حسرت

عکس نوشته,شعر,پرواز سکوت

حسرت دیدار تو

مانده در قلبم

حسرتی از جنس آتش

آتشی از گریه و غم

و من در کنج خانه در حسرت دیدار تو

کز کرده ام

شانه هایم لرزان

و چشمانم منتظر نگاه تو

و چه حسرتی دارد در دلم

انتظار چشم تو را داشتن

و می دانم

دلم تنها به سودای یک روز تبریک تو خوش کرده است

و تو آن روز می آیی

این شعر را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

اشعار دیگر از همین شاعر

عکس نوشته,شعر,پرواز سکوت

شعر سکوت من

شب است و من در تنهایی خودم
به تو می اندیشم
به صدایت
که زمزمه

عکس نوشته,شعر,پرواز سکوت

شعر نگار

در دل چه شرابیست کهنه نگارا هر زمان می گذرد ضربه به دل بیشتر است

عکس نوشته,شعر,پرواز سکوت

شعر زندگی

زندگی همان فردایست
که
پر از بودن توست
مابقی به جهنم
که نباشی

عکس نوشته,شعر,پرواز سکوت

شعر قهوه

قهوه ات را سرد بنوش
این روزها کسی منتظر تو نیست
رویت را به دیوار بدوز
و چشمانت را به باران کوچه های غم زده

عکس نوشته,شعر,پرواز سکوت

شعر وقتی تو آمدی

هنگامه رفتنت
سرمایی سخت تمام وجودم را فرا گرفت
من با تو دوست بودم
اما تو با من دشمن بودی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *