شعر مهربان سنگ دل

عکس نوشته,شعر,پرواز سکوت

و چشمهایت

مرا در نماز صبح اسیر خود کرده است

چه آمدنی و چه رفتنی بود

چشم انتظار تو از بالکن پنجره هستم هنوز

قدی بلند، لبی خندان و مهربانی در نگاهت

و تو چه مهربان سنگ دلی هستی

که مرا در روز و شب های روزگار تنها گذاشتی

چه امیدوار منتظر صدای پایت هستم هنوز

و می دانم

تو در چرخ آسیاب روزگار غرق شده ای

و من هنوز در جستجوی تو شعر می بافم

شعری برای دلم

شعری برای تو

شعری که شاید نشانی از تو برایم بیاورد

این شعر را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

اشعار دیگر از همین شاعر

عکس نوشته,شعر,پرواز سکوت

شعر سکوت من

شب است و من در تنهایی خودم
به تو می اندیشم
به صدایت
که زمزمه

عکس نوشته,شعر,پرواز سکوت

شعر نگار

در دل چه شرابیست کهنه نگارا هر زمان می گذرد ضربه به دل بیشتر است

عکس نوشته,شعر,پرواز سکوت

شعر زندگی

زندگی همان فردایست
که
پر از بودن توست
مابقی به جهنم
که نباشی

عکس نوشته,شعر,پرواز سکوت

شعر قهوه

قهوه ات را سرد بنوش
این روزها کسی منتظر تو نیست
رویت را به دیوار بدوز
و چشمانت را به باران کوچه های غم زده

عکس نوشته,شعر,پرواز سکوت

شعر وقتی تو آمدی

هنگامه رفتنت
سرمایی سخت تمام وجودم را فرا گرفت
من با تو دوست بودم
اما تو با من دشمن بودی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *