کودکی چشمانم خسته جسمم خسته و روحم در تلاطم روزگار محبوس مانده کودکی ام را می خواهم فرار از خواب بعد ادامه...
آخرین بار آخرین بار که او را دیدم چشمانش برق میزد نمیدانم از چه از شوق دیدار یا… هرچه بود برقی بود ادامه...
ناز و تو را این چنین دیدم… شاعری در تجسم طبیعت… شاعری در رنگ و لعاب زندگی… دیدمت غزل گویی با ادامه...