Parvazsokoot

جستجو کردن
بستن این جعبه جستجو.

شعرهای کوتاه

محکوم

و من در سکوت شب تو را فریاد می زنم تویی که نیستی و تویی که هستی نیستی در کنارم

ادامه...

و دوباره

فصل پاییز فصلی از جنس رفتن و نماندن فصلی برای تولدی دیگر تولدی برای تو در ضمیر ناخوداگاه زمین تولدی

ادامه...

چشم صبح

چشم در بادٌ مَهِ من در خواب چون غافله در راه سراب ای یار بهوش باش که زمان در گذر

ادامه...
پیمایش به بالا