Parvazsokoot

جستجو کردن
بستن این جعبه جستجو.

اشعار

بهار

و کم کم بهار می آید همین فردا می نشیند دم پنجره و چای بهار نارنج می نوشد و با

ادامه...

پرواز سکوت

سکوت خنده های تو شعری نمی آورد برای بودن چشمهایت برای تو که سالها دور بودی نزدیکی به من اما

ادامه...

مادر

شب استُ سکوت شب استُ صدای جیرجیرکی در پستوی خانه صدای ماهی از تنگ آب که مرثیه خوان من است

ادامه...

ستاره‌ها

دیشب به کناره ستاره ها بودم ماه در گوشه ای خزیده بود و صدای وزش باد گوشم را نوازش می

ادامه...
پیمایش به بالا