Parvazsokoot

جستجو کردن
بستن این جعبه جستجو.

اشعار

چشمان گناه

و چشمانم بار گناهی را می کشد که سالها در انتظار دیدن تو بودند تویی که از دیدگانم مخفی و

ادامه...

محکوم

و من در سکوت شب تو را فریاد می زنم تویی که نیستی و تویی که هستی نیستی در کنارم

ادامه...

و دوباره

فصل پاییز فصلی از جنس رفتن و نماندن فصلی برای تولدی دیگر تولدی برای تو در ضمیر ناخوداگاه زمین تولدی

ادامه...
پیمایش به بالا