اشعار

ماه قصه نانوشته تاریخیم ما سنگ صبور تاریخیم ما نه نسل زد و نه نسل آلفایم ما نسل خود تاریخیم ما گم شده‌ایم در تاریخ و زمان ما نیست شدیم در تاریخ و زمان ما پنجره رو به آفتابیم هنوز

زندگی زیبا

زندگی زیباست اگر آن را رنگی کنیم زندگی زیباست اگر آن را شعرش کنیم زندگی زیباست اگر آن را باران

ماه قصه نانوشته تاریخیم ما سنگ صبور تاریخیم ما نه نسل زد و نه نسل آلفایم ما نسل خود تاریخیم ما گم شده‌ایم در تاریخ و زمان ما نیست شدیم در تاریخ و زمان ما پنجره رو به آفتابیم هنوز

انتخاب

و زمانی خواهد رسید که در تکاپوی مرگ زندگی چاره ای نداری جز انتخاب یک مسیر و آن مسیریست که

ماه قصه نانوشته تاریخیم ما سنگ صبور تاریخیم ما نه نسل زد و نه نسل آلفایم ما نسل خود تاریخیم ما گم شده‌ایم در تاریخ و زمان ما نیست شدیم در تاریخ و زمان ما پنجره رو به آفتابیم هنوز

شب رمزآلود

شب پرستاره پرسکوت و تنها ماهی که در آسمان می درخشد و چه معنایی در خود نهفته دارد این شب

ماه قصه نانوشته تاریخیم ما سنگ صبور تاریخیم ما نه نسل زد و نه نسل آلفایم ما نسل خود تاریخیم ما گم شده‌ایم در تاریخ و زمان ما نیست شدیم در تاریخ و زمان ما پنجره رو به آفتابیم هنوز

کوچه بی انتها

چادری از جنس گذشته چشمانی به ذلالی باران کوچه ای بی انتها و خاطره ای در پستوی خانه مرا در

ماه قصه نانوشته تاریخیم ما سنگ صبور تاریخیم ما نه نسل زد و نه نسل آلفایم ما نسل خود تاریخیم ما گم شده‌ایم در تاریخ و زمان ما نیست شدیم در تاریخ و زمان ما پنجره رو به آفتابیم هنوز

سفر

صدای پای آب می آید صدای بهار سفری در راه است با بادها چشمه ها کلبه های جنگلی بوی آتش

ماه قصه نانوشته تاریخیم ما سنگ صبور تاریخیم ما نه نسل زد و نه نسل آلفایم ما نسل خود تاریخیم ما گم شده‌ایم در تاریخ و زمان ما نیست شدیم در تاریخ و زمان ما پنجره رو به آفتابیم هنوز

سهم من

سهم من سهم من از تو چیست؟ سهم من خاطره ای بیش نیست سهم من از تو دیدن ماه بوییدن

ماه قصه نانوشته تاریخیم ما سنگ صبور تاریخیم ما نه نسل زد و نه نسل آلفایم ما نسل خود تاریخیم ما گم شده‌ایم در تاریخ و زمان ما نیست شدیم در تاریخ و زمان ما پنجره رو به آفتابیم هنوز

رسیدن به تو

پله های زندگی را با تو طی میکنم لبخندت مسیر زندگی را هموار می کند چشمهایت جاده رسیدن به تو

ماه قصه نانوشته تاریخیم ما سنگ صبور تاریخیم ما نه نسل زد و نه نسل آلفایم ما نسل خود تاریخیم ما گم شده‌ایم در تاریخ و زمان ما نیست شدیم در تاریخ و زمان ما پنجره رو به آفتابیم هنوز

آرامش

آرامش شهری که گم شده در هیاهوی خیابان من در پی این شهرم میخواهم بروم چمدان هایم را بسته ام